روی آبی آسمان

ساخت وبلاگ

خانه دلتنگ غـروبی خفه بود، مثل امروز ڪه تنگ است دلـم پـدرم گفت چراغ و شب از شب پُـر شد، من به خود گفتم یڪ روز گذشت، مادرم آه ڪشید زود بـرخواهد گشت ابرے آهسته به چشمم لغزیـد، و سپس خـوابم برد ڪه گمان داشت ڪه هست این همه درد در ڪمین دل آن ڪودڪ خـرد؟ آرے آن روز چو می رفت ڪسی داشتم آمدنش را باور.... من نمی دانستم معنی هـرگز را، روی آبی آسمان...
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 0 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 3:24

شاعر که دیوان غزل را هدیه می دادآن روز من بودم که از چشم تو افتاد  ان روز پایان تمام بودنم بود پایان شعر و شور و عشق و آدمیزاد دیدار رویت آرزوی آخرم بود من ماندم و یک ارزوی رف روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 2 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 22:36

 بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتمشوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،شدم آن عاشق ديوانه كه بودم  ***در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيدباغ صد خاطره خنديدعطر صد خ روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 37 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:14

  ترن آهسته می لغزید  و می برد ، نگاه حسرت آلودی به همراه سرشکی موج می زد در نرگسی مست ، بر آمد بر لبی از سینه ای آه ... خدا حافظ .. خداحافظ ، لبی جنبید و گفتی ، که جانی با تنی بدرود می کرد در آن سوی  افق با کوه خورشید ، وداعی تلخ و خون آلود می کرد چراغ آفتاب آهسته می مُرد ، جهان در چشم من تاریک می شد قطار آهسته می نالید و می رفت  ، به آغوش افق نزدیک می شد به گوشم ناله اش زان دور می گفت ،که دیگر روزگار عاشقی مُرد بهار آرزو  او بود  تا  رفت  ، شکفته  گلبن  امید  پژمرد ... ... ای دل ساده به کجا رسیدی ، این همه صحرا ،  به قفس پریدی ... بی کسی ات بود گناه چه کس ؟حال که تنها شده ای در قفس ... عاقبت آن شد ک روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 12:38

    آری  این واله منم ،، منم آن برگ خزان دیده ی پیر.. که به دستان پُر آوازه ی باد ،، همچو زندانی سرگشته  اسیر  ... من آن برگ به زیبایی، سبز ،، منم آن پیرهن ِ  قامتِ بید .. ساز پاییز زد آواز فراق ،، قرعه ی مرگ ِشب و صبح سپید ... گذر عمر چنان زردم کرد ،، چون خزان حکمروا شد بر باغ .. همه شب اشک به بالین تا صبح ،، قصه شد ،قصه ی دوری و فراق ... آخر از شاخه جدا افتادم ،، دگرم طاقت بر خاست نبود .. رهگذر ِ غافل در زیر پای ،، تن خشکیده  شکست و جان ستود ... ناله ای سرد از این تن بر خاست  ،، که همی شکوه از این ماتم بود .. آن صدایی که کسی آن نشنید ،، آن صدا  زجه و آه من  بود ... آخرین لحظه مردن حرفی ،، نفسی خشکید بر روی لبم روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 12:38

باز در چهره خاموش خيال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسه هستي سوزت باز من ماندم و يك مشت هوس باز من ماندم و يك مشت اميد ياد آن پرتو سوزنده عشق كه ز چشمت به دل من تابيد باز در خلوت من دست خيال صورت شاد ترا نقش نمود بر لبانت هوس مستي ريخت در نگاهت عطش طوفان بود ياد آن شب كه ترا ديدم و گفت دل من با دلت افسانه عشق چشم من ديد در آن چشم سياه نگهي تشنه و ديوانه عشق ياد آن بوسه كه هنگام وداع بر لبم شعله حسرت افروخت ياد آن خنده بيرنگ و خموش كه سراپاي وجودم را سوخت رفتي و در دل من ماند به جاي عشقي آلوده به نوميدي و درد نگهي گمشده در پرده اشك حسرتي يخ زده در خنده سرد آه اگر باز بسويم آيي ديگر از كف ندهم آسانت ترسم اين شعله سوزنده عشق آخر آتش فكند بر جانت &# روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 12:38

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم . مگه نه؟ یه سوالیم ، یه سوال بی جوابیم . مگه نه؟ یه روزی قصه ی پرغصه ی ما تموم میشه آخرش نقطه ی پایان کتابیم . مگه نه؟ پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میاد وای بر ما که رو آب مثل حباب روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 19:44

  از سر کوی تو با دیده ی تر خواهم رفت  چـهـره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت   تا نظر میکنی  از پیش نظر خواهم رفت    گر نرفتم  زدرت شام ، سحر خواهم رفت      نه که این بار چو هر بار، دگر خواهم رفت      نـیـسـت باز آمــدنم باز ،اگـر خــواهم  رفــت     چـنـد در کــــوی تــو با خــاک بـرابـر بـاشــم       روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 6:02

  ترن آهسته می لغزید  و می برد ، نگاه حسرت آلودی به همراه سرشکی موج می زد در نرگسی مست ، بر آمد بر لبی از سینه ای آه ... خدا حافظ .. خداحافظ ، لبی جنبید و گفتی ، که جانی با تنی بدرود می کرد در آن سوی  افق با کوه خورشید ، وداعی تلخ و خون آلود می کرد چراغ آفتاب آهسته می مُرد ، جهان در چشم من تاریک می روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 6:02

بشنو از نی چون حکایت می کنداز جدایی ها شکایت می کندکز نیستان تا مرا ببریده انددر نفیرم مرد و زن نالیده اندسینه خواهم شرحه شرحه از فراقتا بگویم شرح درد اشتیاقهر کسی کو دور ماند از اصل خویشبازجوید روزگار وصل خویشمن به هر جمعیتی نالان شدمجفت بدحالان و خوشحالان شدمهر کسی از ظن خود شد یار مناز درون من نج روی آبی آسمان...ادامه مطلب
ما را در سایت روی آبی آسمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1rolanilamid بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 6:02